Dienstag, Januar 30, 2007

گِله‌ی شهربانو از عمَر است

نوروجودازطلوع روی حسین است
ظلمت امکان سواد موی حسین است
شاهد گیتی ز خویش جلوه ندارد
جلوه عالم فروغ روی حسین است
مشی قدم راوصول ذات قدم نیست
جنبش سالک به جستجوی حسین است
ذات خدا لا یری است روز قیامت
ذکر لقا بر رخ نکوی حسین است
جان ندهم جز به آرزوی جمالش
جان مرا دل به آرزوی حسین است
عاشق اوراچه اعتناست به جنت؟
جنت عشاق خاک کوی حسین است
عالم و آدم که مست جام وجودند
مستی این هردوازسبوی حسین است
ذات خدا رامجو ولی به صفاتش
نیک نظر کن که خلق وخوی حسین است
حضرت حق رابه عشق خلق چه نسبت؟
مسئله عشق گفتگوی حسین است
عاشق اوراچه غم ز مرگ طبیعت؟
زندگی عارفان به بوی حسین است
درغم او آب روی ما به حقیقت
موجب غفران به آبروی حسین است
عقل فواد از خود این فروغ ندارد
جلوه این قطره هم ز جوی حسین است

Keine Kommentare: